کد مطلب:140554 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106

ورود بانوان محترمه و اطفال به مجلس رجس نجس یزید بن معاویه
مرحوم شیخ مفید در ارشاد می نویسد:

ثم دعی بالنساء و الصبیان فاجلسوا بین یدیه فرأی هیئة قبیحة الخ یعنی: سپس یزید پلید بانوان محترمه و كودكان را طلبید، ایشان آمدند و در مقابل آن ناپاك نشستند.

یزید منظره ناپسند و هیئت نامناسبی را مشاهده كرد.. تا آخر عبارت

مرحوم صدر قزوینی در حدائق الانس می نویسد:

از عبارت شیخ علیه الرحمه این طور استفاده می شود كه یزید ابتداء امام سجاد علیه السلام را احضار نموده و با وی مكالمه كرده و بعد به احضار اسیران از زنان و دختران دستور داده.

مؤلف گوید:

از ظاهر كلمه «ثم» همین معنا مستفاد است و به نظر می آید كه آنچه در خارج واقع شده همین طور باشد، باری همین كه یزید اسیران را با آن حالت خواری و زاری دید كه هیچ اسیری از اسرای ترك و دیلم را به آن وضع و حالت ندیده بود دل وی به درد آمد و گفت خدا سیاه كند روی پسر مرجانه را كه اگر با شما خویش بود هر آینه شما را باین روز نمی انداخت و اینطور در نزد من نمی فرستاد.

صاحب روضة الواعظین می نویسد:

ثم ادخل نساء الحسین علیه السلام علی یزید چون عیال ویلان امام حسین وارد بارگاه یزید گردیدند زنان یزید در پشت پرده های زنبوری نشسته بودند تماشای مجلس می كردند و همین كه چشمشان بر اسیران خسته و دختران موپریشان دست بسته افتاد همه به ضجه و ناله درآمدند فصحن نساء اهل یزید و بنات معویة و اهله


فولولن و اقمن الماتم یعنی صدای صیحه و ضجه و ناله زنان یزید و دختران پرده نشین معاویه لعین بلند شد ولوله و غلغله در پشت پرده بلند شد.

و مرحوم مجلسی در بحار می فرماید:

از هاشمیات افرادی پشت پرده بودند همین كه اسیران آل محمد صلی الله علیه و آله را به آنحال دیدند ناله از دل بركشیدند و گفتند واحسیناه واسیدا اهل بیتاه یابن محمداه یا ربیع الأرامل و الیتامی یا قتیل اولاد الادعیاء هر كه صدای آن زنان را شنید به گریه درآمد.

و نیز در بحار فرموده:

در آنوقت كه اسیران را به حضور آوردند فاطمه دختر امام حسین علیه السلام از میان زنان فرمود یا یزید بنات رسول الله سبایا ای ظالم دختران پیغمبر را تا امروز كی اسیر كرده كه تو كرده ای از كلام فاطمه تمام اهل مجلس بگریه درآمدند فبكی الناس و بكی اهل داره حتی علت الأصوات ضجه مردم با شیون زنان پشت پرده با ناله و افغان اسیران یكمرتبه بلند شد مجلس یك بقعه ی پر از گریه شد

صاحب روضة الشهداء می نویسد كه یزید پلید حكم كرد عیال الله را بردند در غرفه ای از غرفه های مجلس همه را جمع نشاندند و گفت پرده هم میان ایشان و حاضران مجلس كشیدند.

مرحوم سید در لهوف می فرماید:

ثم وضع رأس الحسین علیه السلام بین یدیه و اجلس النساء خلفه لئلا ینظرن الیه یعنی سر را یزید پیش روی خود نهاد و عیال امام حسین علیه السلام را در پشت تخت جای داده تا آنكه سر مطهر را نبینند و ندانند كه با آن سر منور چه می كند در این اثنا چشم علیا مكرمه به سر برادر افتاد طاقت نیاورد لما راته اهوت الی جیبها فشقته دست برد گریبان خود را درید و فریادی برآورد كه تمام از ناله آن مظلومه به فزع درآمدند و می گفت یا حسیناه یا حبیب رسول الله یابن مكة و منی یابن فاطمة


الزهراء سیدة النساء یابن بنت المصطفی باز از ناله ی آن مخدره تمام اهل مجلس به گریه درآمدند اما یزید ساكت بود مرتبه ی دیگر كه شیون از مرد و زن برآمد آنوقت بود كه صاحب فصول المهمه نقل می كند: فجعلت فاطمة و سكینة تتطاولان لتنظر الی الرأس و جعل یزید تستره عنهما یعنی فاطمه و سكینه هر دو گردن كشیده بودند تا سر بریده ی پدر را نظاره كنند یزید آن سر را از ایشان مستور می كرد ناگهان چشم آن دو یتیم بر سر بریده پدر افتاد صدا به ضجه و فریاد بلند كردند فبكی لبكائهن نساء یزید و بنات معویة فولولن و اعولن از گریه آن دو یتیم زنان پشت پرده یزید و دختران معاویه به گریه درآمدند و ناله بلند كردند.